بانوی سراچه
یا لطیف بیوتن خواندم! و دوست دارم که امیر خانی را خفه کنم!
چیزهای زیادی می تونه دستاورد یک سفر طولانی باشه! اما برای به اشتراک گذاشتن انگشت شمارند.
خوندن چهار تا کتاب در عرض دو روز هم میتونه نتیجه ی یک سفر ناگهانی و نیمه اجباری باشه!
و دوست دارم ارمیا را هم به سرنوشت نویسنده دچار کنم!
دوست دارم بیوتن را سفرنامه ی امیرخانی به ینگه دنیا به نامم.
ولی همه ی اینها احساسات اولیه ایست که بعد از بیوتن داشتم .
ولی حالا احساس خوبی دارم ! و امیر خانی را تحول ادبی می نامم.
و چه خوب کشمکش دو نیمه ی سنتی و مدرن را به تصویر کشیده است.
و دوست دارم از رضای امیر خانی تشکر کنم.
بیوتن قصه ی خیلی هایی ست که پایشان به سرزمین فرصت ها می رسد. و هرکس نقشی را برای خودش انتخاب میکند. یکی می شود خشی ! یکی می رود آنجا که بشود سوزی! یکی می رود تا بشود جیسن! و یکی هم می رود که ارمیا بماند!
ارمیا بی وتن نیست ، چون و تن او هنوز دسته دارد و او بی وطن است .و در عین منفعلی فعال است.
ارمیا به زبان منفعل است اما در عمل و با حفظ سر و صورت و با انتخاب شغل و ... اعتراض می کند.
توانایی امیر خانی در شخصیت پردازی و سخنگویی یه جای هر شخصیت انکار نشدنی ست.و به حق که بیوتن (bivatan/bi vatan/biuten) محشر است البته اگر از اعصاب خورد کنی ها و زیاده روی های لفظی اش چشم بپوشیم.
پ.ن: دستاورد های بعدی برای پست بعدی.
امشب لیله الرغائب هست. شب تمام آرزوهای قشنگ و بزرگ! اینقدر ازش غفلت می کنیم تا یهو می بینیم غربیا یه روزی درست کردن مثله ولنتاین و اسمشو گذاشتن شب آرزو ها و براش مراسم و گل و خرس صورتی و قرمز هم درست کردن.چرا از قشنگیا و رمانتیک بازی های دینمون غافل میشیم؟چرا به جوونا فقط اشک و آه نشون میدیم؟ چرا نمیگیم امشب تمام آرزوهاشونو لابه لای یه جعبه گل و نوای یک دعا بفرسن واسه خدا!؟
التماس دعا! همین که به یادمون باشید کفایته...
Design By : Pichak |
چند صباحی ست که بانوی این خانه نقلی هستم.هم اینک دانشجوی مرز و بومم نیز ام.و امیدم بر این است که بنده هم باشم.